بررسی تاریخ رفتار با بزرگان و بازیابی عناصر تحریف و تخریب چهره اساتید معنوی نشان می دهد که اکثر اتهامات وارده به آنها از محدوده مشخصی خارج نبوده است. مرور شرح برخوردها با بزرگان گویاست که همیشه گروههای معینی در برابر منتخبین الهی ایستاده و مانع تحقق عدالت و بیداری و آزادی مردم و رشد ایمان و تحقق توحید راستین میشوند. این عده یا در زمره حاکمان بودهاند یا منافقان و یا منکران خدا، که از این سه گروه منافقان از همه خطرناک ترند، چون حاکمان از طریق منافقان به اهداف خود دست مییابند.
منکران اغلب کسانی هستند که به دانش کاذب و توهمیخود به شدت متکیاند. همین که فکر کنند کسی حرف جدیدی آورده، برای محکوم کردن او کمترین تأمل و تحقیقی را لازم نمیدانند و شخص را ندیده و سخن را نشنیده و کتاب را نخوانده، در زیر باران تهمتها و دشنامها و توجیهات قراردادی و یکنواخت میگیرند. آنان از خود نظری شخصی و تعقلی ندارند "برایشان شمشیر و دین و صلیب یکی است و اسلام ابوذر و اسلام عثمان یکسان است." بنابراین همیشه به گروه حاکمین و منافقین میپیوندند، حتی اگر با آنان مخالف باشند.
البته در برچسب زنی به اساتید بزرگ، منافقان و مخالفان جریان حق همواره عرف جامعه را در نظر گرفته و اتهامات را دقیقاً به تناسب همان موضوعاتی وارد می کردند که از نظر عوام مورد نکوهش بوده است . در بخشی از تعالیم استاد در این باره آمده است :
«مردم و حکومت ها با فرستادگان خداوند چگونه برخورد کردند؟ این را خداوند در قرآن بارها بیان کرده است. انبیاء الهی و مردان خدا، غالباَ از طرف مردم و حکومت های زمان خودشان متهم و محکوم شده اند. متهم به دیوانگی، به جادوگری، به فریبکاری و دروغ گویی؛ به تلاش برای کسب قدرت و مقام؛ به خودنمایی و بدعت گذاری و سنت شکنی؛ و به شعر خوانی و شعار گویی. و بسیاری دیگر توسط آنان محکوم شده و به قتل رسیده اند. آنان برای بدنامی صالحان به هر کاری دست زدند. تهمت ها، شایعه ها، جعلیات، شهادت های دروغ، تبلیغات مسموم، مدرک سازی ها، جار زدن ها، تهدیدها و فشارها. اما چون خدا با فرستادگان خود بود سرانجام فرستادگان الهی پیروز و همة دشمنان آنان هلاک شدند.
با وجود آنکه همة آنها دارای نشانه هایی از طرف خداوند بودند که ادعایشان را به اثبات می رساند اما دشمنان خداوند، به عمد از توجه کردن به این نشانه ها طفره می رفتند. یا سعی داشتند آن را به گونه ای بی اعتبار کنند. در عوض گاهی از سر جهالت و هوس های خود نشانه هایی مضحک را درخواست می کردند. مانند اینکه اگر راست می گویید پس چرا خداوند فرشتگان خود را نمی فرستد تا شما را تأیید کنند یا اینکه چرا خداوند خودش پایین نمی آید و حرف شما را نمی زند. یا معجزاتی غیر از آنچه واقع شده بود را در خواست می کردند که خداوند فرمود حتی اگر وقوع این را هم ببینند باز هم ایمان نمی آورند و می گویند این جادو و چشم بندی است…
غالباً تعداد یاران چنین بزرگانی در زمان خودشان اندک بود… قدر آنها تا سال ها بعد از آنها شناخته نشد. آنان بیشتر مورد قبول و قدردانی غریبه ها بودند تا مردم خود و از جانب مردم خود رانده می شدند. استدلال مردم این بود که کسی که تا دیروز مثل ما بوده، مثل ما خورده و خوابیده و رفتار کرده، و آنچه بر ما گذشته بر او هم گذشته چطور ممکن است ناگهان منتخب خدا شود و رابط جهان بالا با پایین باشد. حتی اکثراً خانواده و نزدیکان آنها نیز از قبول آنها سر باز زدند و به انکار آنها پرداختند. گاهی دشمنی و انکار این گروه اخیر بیش از سایرین می شد…
با آنکه وجود شیطان صفتان پر از دروغ و تناقض است اما آنها در کمین می نشستند تا بلکه تناقض یا دروغی در وجود صالحان بیابند و آنرا به نیزه ای ضربه زننده تبدیل کنند و به صالحان بتازند و چون تناقضی نمی یافتند آنرا با فکر خود می ساختند و بهانه سازی می کردند. اگر راه های تهاجم بر آنها بسته می شد از آن بزرگان دوری می کردند و به جنبه ای دیگر مشغول می شدند تا بلکه صدای آنان را نشنوند و خیالشان آسوده بماند… »
قرآن کریم با بیان داستان زندگی انبیاء، اشکال و شیوههای مخالفت و دشمنی قوم آنان را بیان نموده است:
«خداوند بر قوم عاد، برادرشان"هود" را فرستاد ولی قومش به او گفتند، تو برای ما دلیل روشنی نیاورده ای و ما به صرف گفتههای تو خدای خود را ترک نمیکنیم، جز آن نیست که بعضی از خدایان ما به تو آزاری رساندهاند.»
«خداوند بر قوم ثمود نیز صالح را فرستاد و قومش به او گفتند ای صالح ما بیش از این از تو انتظار داشتیم تو میخواهی ما را از پرستش آنچه پدران مان میپرستیدند باز داری؟ ما به آنچه که ما را بدان دعوت میکنی شک داریم.»
«خداوند بر مردم مدین، شعیب را فرستاد ولی مهتران قوم او نیز که افرادی سرکش بودند گفتند، ای شعیب آیا دینت به تو فرمان میدهد که ما، آنچه را که پدران مان میپرستیدند ترک گوئیم و یا در اموال خود آن طور که میخواهیم تصرف نکنیم؟ ای شعیب بسیاری از چیزهایی را که میگوئی نمیفهمیم. تو را در میان خود ناتوان میبینیم و اگر به خاطر قبیله ات نبود سنگسارت میکردیم.» «ما، تو و کسانی را که به تو ایمان آوردهاند از قریة خویش میرانیم مگر آن که از آئین خود برگردید.»
«خداوند نوح را بر مردمش به پیامبری فرستاد ولی بزرگان قوم او، که کافر بودند از او روی گردانده و گفتند تو نیز انسانی همانند ما هستی و به نظر نمیرسد که بر ما برتری و فضیلتی داشته باشی، و جز اراذل قوم، از تو متابعت نمیکنند.»
شیطان صفتان به پیامبر اسلام نسبت جادوگری و شاعری و دیوانگی دادند. آنقدر اذیتش کردند که فرمود: «هیچ پیامبرى در راه خدا به اندازه من اذیت و آزار ندید. به گونهاى در راه خدا مورد تهدید قرار مىگرفتم که هیچکس تهدید نمىشد: گاهى در شبانه روز، سى نوع آزار و اذیت مىشدم، از بلال چه بگویمکه آزار و شکنجههایى که بر کتف او وارد مىشد، براى هیچ جاندارى قابل تحملنبود.»
«علی (ع) را چنان بدنام کردند که تا سالها بعد از شهادتش، لعن او از مستحبات شمرده میشد و چنان تصویر وحشتناک و دروغی از اهل بیت (س) به مردم زمانشان نشان دادند که بسیاری از وحشت، دروغ را تصدیق کردند و راستی را تقبیح نمودند...». او را چنان تخریب کردند که «پس از شهادت اش در محراب مسجد کوفه عده ایی با تعجب می پرسیدند مگر علی هم نماز می خواند ؟»
مسیحا را خودِ شیطان و رئیس دیوها خواندند. موسی کلیم الله را ساحر و جادوگر نامیدند. حلاج را بردار کشیدند و سوزاندند. به عرفای بزرگی چون شمس و مولانا تهمت هم جنس گرایی زدند. به حافظ نسبت زنای با محارم دادند. شیخ عطار ، بایزید بسطامی را دشمنان اهل بیت خواندند ...
و بر همین منوال تاریخ سرشار است از تهمتها، دروغها ، جعلیات و برچسبها به مردان حق و منتخبین الهی.
برای جریان نفاق تفاوتی نمی کند که به پیامبر و نبی خدا تهمت بزند یا به معلم حق و راهنمای امت. آلودگان به نفاق بر ضد یگانگی اند و هر فرد یا تعلیم پیوند زننده ای را تخریب می کنند...
در قرآن کریم، متهم کردن مردان خدا به دروغگویی، یاوه گویی، قدرت طلبی، دیوانگی و جنون، هذیان، به عنوان یک شیوه مبارزاتی مخالفان اشاره شده است. در این اثنا شماری از برچسب ها بوده و هستند که در همه اعصار و دوره ها خریدار داشته و شیطان صفتان با طرح آنها به بهترین شکلی می توانند به تحریک اذهان عمومی پرداخته و غالب اجتماع را به موضع گیری و اکنش وادارند. اتهاماتی چون فساد اخلاقی و همجنس گرایی ، استثمار و سوء استفاده های مالی ، تسلط جویی ، انحراف و گمراهی ، بدعت گزاری و سنت شکنی در این زمره اند.
نمونه های این اتهامات در دوران معاصر نیز کم نبوده و نیست. در این عصر، که تاریخ رفتار با بزرگان یکبار دیگر در شرف تکرار است ، مرور همان چند متن مندرج در فصل اول کتاب به خوبی امکان بازیابی دروغها و تهمتهایی را که به یکی از بزرگان تاریخ معاصر زده می شود ، فراهم می کند. برخی از رئوس قابل استخراج در متون فوق الذکر را بر خواهیم شمرد:
فساد اخلاق، روابط مشروع و هم جنس گرایی
ترویج اباهه گری و بی بند و باری
شیادی ، ادعای منجی گری و برگزیدگی
سوء استفاده مالی و استثمار پیروان
انتقاداتی از علم و حکمت اساتید، ادعای علم لدنی
کفر و الحاد
تسلط جویی و قدرت طلبی
سنت شکنی و بدعت گذاری
انتساب قدرتهای باطنی اساتید به نیروهای شیطانی و جادوگری
اتهام نفی عقلانیت و نکوهش اساتید در استناد به حوزه های باطنی چون رویا و مکاشفه
موضوع چند همسری بزرگان ( تفسیر به شهوت طلبی )
نقد وجوه اسراری شخصیت بزرگان و زندگی در ناشناختگی
نفی اساتید با استناد به شیوه های زندگی آنان به شکل انسانهای معمولی !
انتقاد از ادبیات خاص در کلام بزرگان